مرداب

و خداوند عشق را آفرید

مرداب

و خداوند عشق را آفرید

تو از تحمل برای خود قفسی ساخته ای و در این قفس شروع کرده ای به آواز و شعر اندوهگین خواندن و از دیگران هم می خواهی در قفس بودن تو را تحسین و تایید کنند. حال آنکه بیشتر از همه تو اسیر قفس خودت هستی.

 تو حمال تحمل خود هستی. پرنده ای که بخواهد برود راهش را می کشد و می رود و دیگر حتی به قفس فکر نمی کند! تو همه این سال ها قفس زندگی ات را

می پرستیدی و در عین حال بار سنگین تحمل را نیز حمل می کردی. به همین سادگی!