زندگی در خلال لحظه ها در حال تغییر هست و موقعیت هایی که ما به وجود میاریم که یه نفر دیگری رو ملاقات کنه همه این ها به نظر میاد که سرنوشت ماهارو رقم میزنه و کارمون رو میسازه پس آیا عجیبه که چه جوری در ظاهر یه سری حوادث بی ربط میتونن باعث برخوردهایی تو زندگی ما بشن و تعیین کنن که زندگی ما چه جوری سپری بشه و تمام اون پله هایی رو که با امید به آینده طی کرده ایم ما میفهمیم که متاسف و شرمنده نیستیم وقتی میایستیم و یه نگاهی به گذشته میا ندازیم سفر زندگی مث شاخه های درخت میمونه هر کدوم از اونا به سویی میرن همیشه آخرش معلوم و معین نیست ما هیچوقت نخواهیم فهمید مگر این که اونو طی کنیم و ببینیم چه اتفاقاتی در انتظارمونه شاید نتیجه و زندگیمون این نبود که الان هست ما قبول داریم که این راه رو خودمون انتخاب کردیم و سفرمون رو خودمون رقم زده ایم من فهمیده ام که یه زندگی خوب با عشق روح میگیره و با معلومات وعلم راهنمایی میشه 0 و در سه کلمه من میتونم همه چیزی و که از زندگی آموخته ام و جمع بندی کنم .......که ایــــن نیـــــز بــگذرد...
درک و فکر به گذشته و تمام چیزهایی که به زندگی ما معنی داده اند
و اون راهی که ما برای طی کردن انتخاب میکنیم
و اگه ما یه راه و شاخه دیگه رو انتخاب میکردیم
|